باهمه ی بی سرو سامانی ام باز به دنبال پریشانی ام
طاقت فرسودگی ام هیچ نیست درپی ویران شدن انی ام
امده ام بلکه نگاهم کنی عاشق ان لحظه ی طوفانی ام
دلخوش گرمای کسی نیستم امده ام تاکه بسوزانی ام
امده ام با عطش سالها تا توکمی عشق بنوشانی ام
ماهی برگشته زدریا شدم تا بگیری و بمیرانی ام
حرف بزن ابرمرا باز کن دیر زمانی است که بارانی ام