سلام سلام سلام
امروز یه پست جدید از شعر و مطالب و جملات قشنگ وعاشقونه براتون آماده کردم
شعرهایی از جنسی متفاوت ونو؛امیدوارم که خوشتون بیاد
در مورد این پست وشعراش خوشحال میشم نظراتونو بدونم؛ازهمه تون ممنون
مهربانی های ریاضی:
نسیم را
با خط کش می سنجند
و غنچه ها را
در کفه های ترازو
می ریزند
سلامشان
بوی عدد می دهد
وبدرودشان
شمارش معکوس است
لبخند ها را در دل
به طلا تبدیل می کنند
وعرض تبسم را
به عمد
طول می دهند
صرفه جویانه
سر می زنند
و حال تو را
از حساب های جاری می پرسند
صرافان بی مغازه
همه جا می گردند
و مدام
تو را در احتمال های طلایی
ضرب می کنند
ماشین های حساب
بی حساب می چرخند
و تنها عمل اصلی شان
در عین پریشانی
جمع الجمع است !
لیگ خلقت:
بدون استراحت
رسیدن به نیمه دوم زندگی
و دویدن بی انقطاع
برای چیرگی بر خویش
و مرگ
دروازه ای که همیشه باز است
در زمینی که به تمامی عرصه خطاست
و تو
توپی که کاشته می شوی
و ضربه پای فراموشی
و فرود
آن سوی ناکجای خاموشی
کنار خط قیامت
کسی در سوت خویش می دمد
و بال هایش را
چنان تکان می دهد
که تماشاچیان را باد می برد!
پایان بازی >>رفت<<!
آزمون:
من عموی عاشقان دلباخته ام
درای کاروان جنینی.
اگر امانتی در من بود
عمود بر اشرف مخلوقات
به صلیب آویخته شد
دو حفره عمیق
از سوزن های ته گرد
کف دستم را متبرک کرد
و درد مثل نیلوفر
تنه نامم را بلعید
گلاب دان اعتقاد کجاست؟
هوا بوی مرده می دهد
و برادر من
در بلندگو سرفه می کند:
یک ، دو، سه ،
آزمایش می شویم!
خوشنویسی:
کاغذ ابر و باد را بردار
و رو به قبله ی من
در همین حوالی
قلمت را بی بهانه بتراش
قوس واژگونی در کار نیست
بگذار شب
پر از خلوت خلاق تو باشد
آیه الکرسی را که خواندی
با خاطره های عرشی
روی هر فرشی که دلت خواست بنشین
اما اگر خواستی مرا بنویسی – یک خواهش صمیمی و کوچک
تنهایی مرا بکش
تا بامداد قیامت !
امید:
چون چشم ندارند هماورد ببینند
همواره برآنند که نامرد ببینند
در کوچه ی یلدایی تاریخ ،دلت را
چون شب پره خواهند که ولگرد ببینند
از درد و رگ درد مزن دم که حریفان
خواهند تو را بی رگ و بی درد ببینند
کابوس شگفتی است که بیراهه نشینان
از راه نپیموده ره آورد ببینند
سیلی ز سواران سیه جامه روان است
روشنتر اگر باطن این گرد ببینند
تا خاطر گلدان لب طاقچه سبز است
غم نیست اگر باغچه را زرد ببینند
ای غنچه ی افروخته ای سوخته ای دل
مگذار تو را زر در خان سرد ببینند
امید من آنست که در آیینه یک روز
چون دیده گشودند کمی مرد ببینند!
خلوت:
عاشقی در هوس نمی گنجد
آسمان در قفس نمی گنجد
عشق یعنی عقاب خاطر ما
زیر بال مگس نمی گنجد
باده خواریم و رند و شیوه ی ما
در خیال عسس نمی گنجد
دلم انگشتری ست خون آلود
که به انگشت کس نمی گنجد
عطر این غنچه ی معمایی
در سر خار وخس نمی گنجد
بر نگینی که عین دلتنگی ست
نام فریادرس نمی گنجد
بی نفس می کنیم یاد لبش
گر چه اینجا نفس نمی گنجد
منم و عشق و خلوتی که در آن
هیچ کس ،هیچ کس نمی گنجد
قرن دوهزار بعلاوۀ:
پشت سر قرنی که طی شد
پیش رو صد برگ تازه
انتخاب آدمی چیست؟
زندگی یا مرگ تازه!
قرن طوفان تباهی
قرن باران سیاهی
گریه های از ته دل
خنده های اشتباهی
قرن غم های حقیقی
دلخوشی های مجازی
لحظه لحظه در ترقی
صنعت تابوت سازی
قرن تخریب تفاهم
انفجار آشنایی
قرن مریم های موجی
لاله های شیمیایی
قرن تبعید محبت
موسم پژمردن دل
قرن تکثیر تقلب
قرن خنجر خوردن دل
پاک بازی رو به کاهش
نانجیبی در فزونی
سینه سینه در سرایت
دشمنی های عفونی
قحطی سبزینه و گل
قتل عام ِ رود و جنگل
گفتمان حلق قمری
با گلوگاه مسلسل
اتفاق خنده بر لب
غربت گل در صحاری
پیش کش ها : مرگ مرهم
ارمغان ها: زخم کاری
قرن تنهایی و تلخی
فصل فقر و نامرادی
گورهای دسته جمعی
خانه های انفرادی
روزگار سست عهدی
قرن سخت افزار و سی دی
زایش ویروس وحشت
انتشار ناامیدی
قرن غرب و حرب و آتش
فصل طاعون های شرقی
استخوان های شکسته
نردبان های ترقی
روی لب های مُدارا
نقش لبخندی معطل
مهربانی ها خلاصه
کینه ورزی ها مفصل
عرصۀ دل های خالی
دست های ضاهراً پر
بی توقف در تکاپو
خط تولید تنفر
قرن فرصت های فاسد
لحظه های نامناسب
قرن استعفای عاشق
قرن استیلای کاسب
رفته تا اوج ثریا
شاخص سردرگمی ها
درنخاع مهربانی
ترکش نامردمی ها
قرن ترویج حرامی
عرصۀ ایمان انبوه
بی وفایی های واجب
مهربانی های مکروه
رشد روزافزون خنجر
کاهش میزان مردی
نسل مجنونان عاشق
خسته از لیلا نوردی
قرن زردی،قرن حذفِ
ارغوانی ها ،گلی ها
قرن شلیک کلاغان
در گلوی کاکلی ها
موسم نوآوری ها
برگ ریزان بهاری
زندگی های مکرر
مرگ های ابتکاری
قرن از اصلی رمیدن
قرن غلتیدن به فرعی
قرن دین را سر بریدن
با اصول ذبح ِ شرعی
عشق در خط مقدم
پاتک بی وقفۀ نان
وای بر رزم آور دل
بشکند گر خط ایمان
نگفتنی ها:
این روزا تو راستۀ ما
حرف عاشقی دروغه
خلوته محلۀ دل
سر عاشقا شلوغه!
سینه سوخته ی اینجا
با لب بسته می خونن:
آبروی عاشقی رفت
عاشقا تو فکر نونن!
کهنه عاشق تو اداره
مثل آفتاب توی ِ سایه س
مرخصی گرفته از عشق
تو نخ ِ گروه و پایه س
دیگه جز به شوق ِ دنیا
نمی شه دلی پریشون
خیلی از حُسنای لیلی
نمی یاد به چشم ِ مجنون!
تلخی فقر و نداری
مشکل ِجهاز ِ شیرین
شما که یه پای عشقین
دست فرهادو بگیرین!
چی بگم ؟ نگفتنی ها
تو دلم یه کوه ِ رازه
فرصت ترانه کوتاه،
سر ِ این رشته درازه !
**********************************
شاعری روی زمین
سیب سرخی را دید
زیر لب فاتحه ای خواند و گذشت !
************************************
تاجری اره برقی آورد
پای یک منظره را
امضا کرد !
************************************
تاجری
مجلس تفسیر گذاشت
ابتدا
فاتحه بر قرآن خواند !
************************************
شاعری وارد دانشکده شد
دم در
ذوق خود را به «« نگهبانی »»داد !
سلام به دوستان گلم ؛حالتون چطوره ؟
خوبید !
امیدوارم که خوب خوب باشید
تو این پست از سری شعر و مطالب و جملات قشنگ وعاشقونه براتون یه سوغاتی آوردم امید وارم که خوشتون بیاد وبپسندید
در ضمن نظر یادتون نره(با تشکر)
+آنجا که همه مثل هم فکر می کنند ، هیچ کس خیلی فکر نمی کند .
+ انسان در همان لحظه که تصمیم می گیرد آزاد باشد، آزاد است .
+ وسعت دنیای هر کس به اندازه وسعت تفکر اوست .
+ تجربه نامی است که تمام افراد بر روی اشتباهات خود می گذارند .
+ آنانکه می دانند رنج می برند و آنانکه نمی دانند به دیگران رنج می دهند .
+ نتیجه اراده ضعیف ، حرف است و نتیجه اراده قوی ، عمل .
+ وقتی با انگشت به کسی اشاره می کنیم ، به یاد داشته باشیم که سه انگشت دیگر به طرف خودمان بر گشته اند .
+ آنان که نمی توانند خود را اداره کنند ناچار از اطاعت دیگرانند .
+ حکایت جالبی است که فراموش شدگان فراموش کنندگان را هرگز فراموش نمی کنند .
+ یا درست حرف بزن یا عاقلانه سکوت کن .
+ هر کس که بداند چقدر می ارزد، به آنچه که می ارزد می رسد.
+ آنکس که بداند، و بداند که بداند ، اسب شعف از گنبد گردون برهاند … آنکس که بداند و نداند که بداند ، بیدار کنیدش که شبی خفته نماند … آنکس که نداند و بداند که نداند ، لنگان خرک خویش به منزل برساند … آنکس که نداند و نداند که نداند ، در جهل مرکب ابدالدهر بماند .
+ اشتباهات انسان، در ابتدا رهگذرند، سپس میهمان میشوند و بعد صاحبخانه.
+ عفو از کسانی نیکوست که توانائی انتقام دارند .
+ اگر می خواهی اندوهگین نباشی ، حسود مباش .
+ آنقدر شکست خوردم که راه شکست دادن را آموختم .
+ هیچ کاری برای انسان سختتر از فکر کردن نیست .
+ مردم از ترس شکست می بازند .
+ ترسناک ترین تنهایى خود پسندى است .
+ از آغاز حرفی در میان نبود . گفتن این حرف ، حرفی به میان آورد .
+ آن که خوشی خود را در رنج دیگران بجوید ، هر گز روی خوشی نمی بیند .
+ زر اندوزانی که برای مال دنیا کیسه دوخته اند بدانند که لباس آخرت جیب ندارد .
+ بزرگترین نفرین آنست که همه چیز را تجربه کنی .
+ تا تو مرا بد خواهی و خود را نیک ، نه مرا بد آید و نه تو را نیک .
+ افتادن برگ از درخت نشانه امدن زمستان نیست بلکه نشانه تمام شدن یک عمر است .
+ فهمیدن بهتر از دانستن است .
+ هر کس مرتکب اشتباهی نشده، اکتشافی هم نکرده است .
+ کسانی که روح ناامید دارند مقصرترین مردم هستند .
+ انسان تنها مخلوقی ست که نمی خواهد همان باشد که هست .
+ به هر ناراحتی کوچک خشمگین شدن و به دیگران پریدن ، نشان غرور بی اندازه یا کم عقلی است .
+ آنچه را که نمی توانی فرموش کنی ببخش و آنچه را که نمی توانی ببخشی فراموش کن.
+ مواظب افکارت باش که گفتارت میشود ، مواظب گفتارت باش که رفتارت می شود ، مواظب رفتارت باش که عادتت می شود ، مواظب عادتت باش که شخصیتت میشود و مواظب شخصیتت باش که سرنوشتت می شود.
+ نومیدی انسان را پیش از مرگ می کشد .
+ حسن معاشرت، ترکیبی است از فداکاری ها و گذشت های کوچک.
+ زندگی چون نردبانی آهنی است ، روزی نیز این نردبان افتادنی است ، هرکسی کو بالاتر نشست ، استخوانش بیشتر خواهد شکست.
+ تنهایی من زمانی ولادت یافت که انسانها ، لغزشهای حاصل از پرگویی مرا ستودند و فضایل خاموشی ام را ناچیز شمردند.
+ راه دوست داشتن هر چیز درک این واقعیت است که امکان دارد از دست برود.
+ همانگونه که می اندیشی ، همان خواهی شد .
+ هرگز نمی توانی در حالیکه دستهایتان را در جیب خود فرو برده اید از نردبان موفقیت بالا بروید.
+ مهمترین درس زندگی اینست که بپذیریم گاهی اوقات احمق ها هم درست می گویند .
+ تغییر کن تا تاثیر کنی !
+ کسانی که در عشق عاقلند ، بیشتر عاشقند و کمتر حرف میزنند .
+ انسان همان می شود که اغلب به آن فکر می کند .
+ تمایلات خود را میان دو دیوار محکم اراده و عقل حبس کنید .
+ کسی که دیگران را می شناسد عالم و دانشمند است و کسی که خود را می شناسد عاقل و فهمیده است .
+ بهترین مترجم کسی است که سکوت دیگران را ترجمه کند .
+ گاهی برخی از برکات خداوند با شکستن تمامی شیشه ها وارد می گردند .
+ فقط کسی رنگین کمان را میبیند که تا آخر زیر باران بایستد .
+ هر رفتاری از دیگران که موجب آزار ما می شود موجب شناخت بیشتر خودمان خواهد شد.
+ هرکسی چیزی را می بیند که آن را در قلب خود حمل می کند.
+ تجربه همیشه به نفع انسان نیست چون هیچ حادثه ای دو بار به یک شکل رخ نمی دهد .
+ بسیاری از مردم خوشبختی را می جویند ، مثل اینکه کسی کلاه روی سرش باشد و آن را بجوید .
+ در “زندگی” هرگاه از “یخ” خانه ای ساختی بر آب شدنش اشک مریز.
+ جهان سوم جایی است که هر کس بخواهد مملکتش را آباد کند ، خانه اش خراب می شود و هر کس که بخواهد خانه اش آباد باشد ، باید در تخریب مملکتش بکوشد .
+ فرشتگان از خدا پرسیدن: خدایا تو که بشر رو آنقدر دوست داری چرا غم را آفریدی ؟ خدا گفت : غم را به خاطر خودم آفریدم چون این مخلوقه من تا غمگین نباشد به یاد خالقش نمی افتد .
+ برای داشتن چیزی که تا بحال نداشته اید باید کسی باشید که تا بحال نبوده اید .
+ بگذارید و بگذرید ، ببینید و دل مبندید ، چشم بیندازید و دل مبازید ، که دیر یا زود باید گذاشت و گذشت .
+ از پیری پرسیدم چه زمانی انسان پیر میگردد ، فرمود درست آن زمان که از گذشته خود پشیمان شده افسوس آن را بخورد .
+ زندگی کوتاه است پس وقت خودتو برای کارهائی صرف کن که فرصت لذت بردن از تتیجه کارات رو داشته باشی .
+ تا که بودیم نبودیم کسی ، کشت ما را غم بی همنفسی ، تا که رفتیم همه یار شدند ، خفته ایم و همه بیدار شدند ، قدر آئینه بدانیم چو هست ، نه در آن وقت که اقبال شکست
+ در نگاه کسانی که پرواز را نمی فهمند ، هر چه بیشتر اوج بگیری ، کوچکتر خواهی شد .
+ عادت کنید به چیزی عادت نکنید .
+ باید گرفتارم شوی تا من گرفتارت شوم ، با جان و دل یارم شوی تا عاشق زارت شوم ، من نیستم چون دیگران بازیچه ی بازیگران ، اول به دام آرم تو را وانگه گرفتارت شوم .
+ زندگی دو چهره بیشتر نداره ، یا به بازیت میگیره ، یا به بازیش میگیری ، انتخاب با توست .
+ مراقب باشید چیزهایی را که دوست دارید به دست آورید وگرنه مجبور خواهید شد چیزهایی که به دست آورده اید دوست بدارید .
+ سازنده ترین کلمه گذشت است … آن را تمرین کن پرمعنی ترین کلمه ” ما ” است … آن را به کار ببر عمیق ترین کلمه “عشق” است … به آن ارج بنه. بی رحم ترین کلمه “تنفر ” است … از بین ببرش سرکش ترین کلمه” تنفر” است … با آن بازی نکن. خودخواهانه ترین کلمه ” من ” است… از آن حذر کن. ناپایدارترین کلمه ” خشم” است… آن را فرو ببر. بازدارنده ترین کلمه ” ترس” است … با آن مقابله کن. با نشاط ترین کلمه ” کار ” است … به آن بپرداز .
+ بچه ها شوخی شوخی به گنجشکها سنگ می زنند…. و گنجشکها جدی جدی می میرند. آدمها شوخی شوخی زخم می زنند …. و قلبها جدی جدی می شکنند. آذمها شوخی شوخی لبخند می زنند…. و دلها جدی جدی عاشق می شوند .
+ بعد از مرگم دستهایم را از تابوت بیرون بگذارید تا همگان ببینند که پس از این همه رنج و سختی چیزی با خود از این دنیا نبرده ام .
+ آدمها برای مردن به دنیا می آیند . جوری زندگی کنیم که در لحظه مرگ به خاطر غرورمان افسوس نخوریم .
+ التماس به خدا جرأت است . اگر برآورده شود ، رحمت است ، اگر برآورده نشود ، حکمت است . التماس به انسان خفت است . اگر برآورده شود ، منت است ، اگر برآورده نشود ، ذلت است .
+ تفاوت حماقت و نبوغ در این است که نبوغ محدودیت دارد .
+ برای شاد بودن ، تنها به بدنی سالم و حافظه ای ضعیف نیاز داری .
+ زندگی تراژدی است برای آنکه احساس می کند و کمدی است برای آنکه می اندیشد .
+ این گونه زندگی کنیم : ساده اما زیبا ، مصمم اما بی خیال ، متواضع اما سربلند ،مهربان اما جدی ، سبز اما بی ریا ،عاشق اما عاقل .
+ مردان بزرگ اراده دارند و مردان کوچک آرزو .
+ بسیار کمتر از آنچه میدانیم، می اندیشیم؛ بسیار کمتر از آنچه دوست داریم ، میدانیم؛ بسیار کمتر از آنچه باید دوست داشته باشیم ، دوست میداریم و در حد دقیق ، بسیار کمتر از آنیم که هستیم .
+ افسوس…. آن زمان که باید دوست بداریم ، کوتاهی میکنیم . آن زمان که دوستمان دارند ، لجبازی میکنیم و بعد ، برای آنچه از دست رفته آه میکشیم .
+ چقدر عجیبه که تا مریض نشی کسی برات گل نمی یاره تا گریه نکنی کسی نوازشت نمی کنه تا فریاد نکشی کسی به طرفت بر نمی گرده تا قصد رفتن نکنی کسی به دیدنت نمی یاد و تا وقتی نمیری کسی تورو نمی بخشه .
+ مثل رود باش ، مثل خورشید باش ، مثل شب باش ، مثل مرگ باش ، مثل خاک باش ، مثل دریا باش ، مثل آینه باش .
+ برگ در انتهای زوال می افتد و میوه در ابتدای کمال … بنگر که چگونه می افتی ؟!
+ زندگی ریاضیات است . خوبی ها را جمع کنید ، دعواها را کم کنید ، شادی ها را ضرب کنید ، دردها را تقسیم کنید ، نفرت ها را زیر رادیکال ببرید . عشق را به توان برسانید .
+ زندگی مثل پیانو است ، دکمه های سیاه برای غم ها و دکمه های سفید برای شادی ها . اما زمانی میتوان آهنگ زیبایی نواخت که دکمه های سفید و سیاه را با هم فشار دهی .
+ قوانین شاد زیستن : ۱- اگر شما چیزی را دوست دارید از آن لذت ببرید . ۲ - اگر شما چیزی را دوست ندارید از آن دوری جوئید. ۳ - اگر شما چیزی را دوست ندارید و نمی توانید از ان دوری کنید آن را تغییر دهید. ۴ - اگر شما چیزی را دوست ندارید و نمی توانید از آن دوری کنید و نمی توانید آن را تغییر دهید آن را بپذیرید. ۵ - با تغییر نگرشتان نسبت به چیزهایی که انها را دوست نمی دارید انها را بپذیرید .
+ زندگی دو نیمه است ، اولی در انتظار نیمه دوم ، نیمه دوم در انتظار نیمه اول .
+ منتظر باش اما معطل نشو ، تحمل کن اما توقف نکن ، قاطع باش اما لجباز نباش ،صریح باش اما گستاخ نباش ، بگو آره اما نگو حتماً ، بگو نه ولی نگو ابداً ( این یعنی همه چی باش و هیچی نباش ) .
+ اشکال دنیا این است که جاهلان مطمئن هستند وعاقلان مردد .
+ یادت نرود که همه مردم از چیزی وحشت دارند ، به چیزی عشق میورزند و چیزی را از دست داده اند .
+ با خودت فکر کن که اگر کلید خانه ات را به دوستت بدهی ، آیا خیالت از هر جهت راحت خواهد بود یا نه ؟! اگر پاسخت منفی است ، بهتر است دنبال دوستان بهتری باشی .
+ راحتی و خوشبختی را با هم اشتباه نگیریم .
+ زندگی آنچه که زیسته ایم نیست بلکه خاطراتی است که از گذشته داریم .
+ هیچ وقت مغرور نشو ، برگ ها وقتی می ریزند که فکر می کنند طلا شده اند .
+ نقیض یک قضیه صادق یک قضیه کاذب است، اما نقیض یک حقیقت ژرف گاهی حقیقت ژرف دیگری است.
+ بسیاری از مردم مانند واگن های قطارند . آنها با اراده خود نمی توانند کاری را انجام دهند ، باید به کار کشانده شوند.فقط عده کمی مانند لکوموتیو هستند که هم قادرند با اراده و اختیار خود کار کنند و هم دیگران را به کار وادارنمایند .
+ انسان نقطه ای است بین دو بی نهایت . بی نهایت لجن و بی نهایت فرشته .
+ زندگی مثل یک پیانوست . همان چیزی را می شنوی که می نوازی .
+ دوست داشتن بهترین شکل مالکیت است و مالکیت بدترین شکل دوست داشتن.
+ شنا کردن در جهت جریان آب، از عهده ماهی مرده هم بر می آید.
+ به هم رسیدن شروع است با هم ماندن پیشرفت است با هم کارکردن موفقیت است.
+ عصبانیت انتقام اشتباهات دیگران را از خود گرفتن است .
دوباره شب شد و من بیقرارم ------------------- Connect کن، زود بیا، در انتظارم
بیا، من آمدم پای Messenger ------------------- شدم مسحور آوای Messenger
بیا Hard دلت را ما ببینیم --------------------- گلی از گنج Home Pageت بچینیم
بیا Icon نمای بینشانم --------------------------- که من جز آدرس Mailت ندانم
بیا امشب کمی Online باشیم ------------------ و یا تا صبح تا Sun Shine باشیم
بیا «انگوری» بی تو غش کرد --------------- و حتی Hard Diskش هم Crash کرد
بیا ای عشق Dot Com عزیزم ------------------------------ به پای تو Wها بریزم
مرا در انتظار خویش مگذار ---------------------------- و پا ز اندازه آن بیش مگذار
بیا ای حاصل Search جهانی ------------------------- بیا اجرا کن آن File نهانی
بیا در دل تو را کم دارم امشب ---------------- حدودا 100 مگی غم دارم امشب
اگر آیی دعایت مینمایم --------------------------------- دعا تا بینهایت مینمایم
اگر آیی دعای من همین است ---------------- و یا نقل بمضمونش چنین است:
مبادا لحظهای DC شوی یار ------------------------- جدا از پای آن PC شوی یار
مبادا نام ما را پاک سازی ------------------------------- و کاخ آرزو را خاک سازی
بمان تا جاودان اندر دل من -------------------- بمان تا حل شود هر مشکل منشکر از عشق لطیفآسمون منو تو یه مدته سیاه شده گفتن دوست دارم کم شده کیمیا شده اون غروری که گذاشته بودیمش یه جای دنج اومده باز توی قلب من وتو خدا شده اون حسادت هایی که اول طعم عاشقی رو داشت حالا انگار ارزشش قد یه ادعا شده اون دسا که داده بودیم توی رویامون به هم تقصیر کیه نمی دونم ولی رها شده ما قرار نبود مثل بقیه زندگی کنیم چرا حرف هامون مث تموم آدما شده گنبد عشق منو تو ضریحاش طلایی بود طلا ها ریخته و جنس گنبدا بلا شده ما رو چشمون زدن ما که با هم بد نبودیم ما چه تقصیری داری
بیا با من دلم تنها ترین است/ نگاهت در دلم شور آفرین است/ مرا مستی دهد جام لبانت/ شراب بوسه ات گیرا ترین است/ ز یک دیدار پی بردی به حالم/ عجب درمن نگاهت نکته بین است/ سخن از عشق ومستی گوی با من/ سخن هایت برایم دلنشین است/ مرا در شعله ی عشقت بسوزان/ که رسم دوستداریها همین است/ نشان عشق را در چشم تو خواندم/ دلم چون کویی آیینه بین است/ به من لطف گل مهتاب دادی/ تنت با عطر گلها همنشین است/ دوست را هم تو باش آغاز وپایان/ که عشق اولی وآخرینست
ای کاش کودک بودم ،تا بزرگ ترین شیطنت زندگیم نقاشی روی دیوار بود. ای کاش کودک بودم ، تا از ته دل می خندیدم، نه اینکه مجبور باشم همواره تبسمی تلخ بر لب داشته باشم. ای کاش کودک بودم ، تا در اوج ناراحتی و درد با یک بوسه تو، همه چیز را فراموش می کردم
جهت دیدن متن کامل مطالب به ادامه مراجعه کنید
ادامه مطلب ...پیغام گیر حافظ :
رفته ام بیرون من از کاشانه ی خود غم مخور!
تا مگر بینم رخ جانانه ی خود غم مخور!
بشنوی پاسخ ز حافظ گر که بگذاری پیام
زآن زمان کو باز گردم خانه ی خود غم مخور !
پیغام گیر سعدی:
از آوای دل انگیز تو مستم
نباشم خانه و شرمنده هستم
به پیغام تو خواهم گفت پاسخ
فلک را گر فرصتی دادی به دستم
جهت دیدن متن کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید
ادامه مطلب ...